چند وقتی است مشغول ویرایش کتابی در زمینه ی نجوم و کیهان شناسی هستم. با اینکه علم نجوم هیچ سود اقتصادی برای کشورها نداشته است (البته به صورت مستقیم) اما حیطه ای است که همه ی ما گاهی به آن نظری داریم و علاوه بر این دل مشغولی بسیاری از دانشمندان می باشد. دیدم خالی از لطف نیست که از خط مشیی که در نظر داشتم دنبال کنم فاصله بگیرم و به امری اشاره کنم که به این مورد مربوط می باشد:

نظریه ی "نسبیت عام اینشتین" پیش بینی می کرد که جهان یا در حال انقباض است و یا انبساط و از طرفی اینشتین اعتقاد به جهانی ثابت و پایا داشت، به همین خاطر عبارتی ثابت زا به آن اضافه کرد تا جلوی پیش آمد این امر را بگیرد. این ثابت "ثابت کیهانی" نامیده شد و با حرف یونانی "لاندا" نشان داده شد. بعد از مدتی "ادوین هابل" مشاهده کرد که کهکشان های دور تر از ما دور می شوند و سرعت آنها را محاسبه کرد. اما اینشتین با این تئوری مخالفت کرد و نسبیت عام را بزرگترین اشتباه خواند ، چون علاوه بر زیر سوال بردن تصور پایا بودن جهان مسئله ی آغاز و پایان آن نیز مطرح می شد و وجود سیاهچاله ها به عنوان مکانی که زمان به پایان می رسد و نقطه ای از مکان به حساب می آید – پیش بینی این تکینگی توجیه فیزیکی نداشت.

اکنون وجود ثابت کیهانی واضح و مبرهن است. ثابت کیهانی به فیزیک ذرات معنی داده و تأثیر بسیاری بر درک ما از نیروهای بنیادی طبیعت گذاشته است. این عدد ثابت در محاسبه ی سن جهان نیز دخالت دارد و اینکه سرعت انبساط جهان بعد از انفجار بزرگ و به سبب ایجاد گرانش کمتر شده یا بیشتر؟ همچنین این ثابت، وجود  یک نوع ماده و انرژی عجیب با گرانش بسیار را پیش بینی و به اثبات می رساند.

خلاصه این که برخلاف ادعای اینشتین مبنی براینکه در جهان فقط 12 نفر نسبیت عام را می فهمند، امروزه تعداد بسیاری با درکی ساده تر از این نظریه و تحت لوای اخترفیزیک نسبیتی با ریاضی ساده به کار خود ادامه می دهند.